؟ هرچه شد، نه به یأس دچار شو نه به عُجب.
|
امشب کمی گریز به ویرانه می زند با مادرش دوباره کمی چانه می زند
آن کس که آشنا شده مادر چرا هنوز در را شبیه مردم بیگانه می زند؟
آن کس که گفت من پدرت می شوم بخند آیا سری دوباره به این خانه می زند؟
در این جهان که گرگ و سگ گله باهمند ...
شاید... ببین کبوتر و کفتار حاضرند؟ شاید... ببین که موش به کاشانه می زند...
باید که تکیه داد به در آه ای عزیز با قلب خسته ای که یتیمانه می زند
چک کرده ام که بیشه به روباه می رسد یا این که بیشه تیشه به میخانه می زند
چک کرده ام که دشنه به دست است روزگار یا دست رد به سینهء پیمانه می زند
چک کرده ام ولی خودتان چک کنید باز ...
پیشنهادهای نویسنده:
- - - - [ شنبه 96/3/27 ]
[ نظر ]
|